๑۩۞۩๑, ♥ TM BaX PEJMAN♥๑۩۞۩๑

در دنیایی که روزی روح خودم مرا ترک میکند... چه انتظار از دیگران

๑۩۞۩๑, ♥ TM BaX PEJMAN♥๑۩۞۩๑

در دنیایی که روزی روح خودم مرا ترک میکند... چه انتظار از دیگران

عکس و مطالب عاشقانه

میدونی حالم این روزا بدتر از همست

آخه هرکی رسید دل ساده ی من رو شکست

قول بده که از پیشم نری واسه من دیگه عاشقی جاده ی یک طرفست

میمیرم بری آخرین نفس

پرواز تو قفص شدم,بی نفس شدم

دیگه تنها شدم توی دنیا بدون خودم

راستشو بگو این یه بازیه,نکنه همه حرفای تو مثل حرف همه صحنه سازیه

این یه بازیـــــــــه...!


+تاریخ دوشنبه 1392/06/11ساعت 11:46 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


سلام بلکس خوفییییین؟مرسی که بهم سر میزنیدواقعا ممنونم.حالا میخوام یه چت روم فوق العاده زیبا رو بهتون معرفی کنم و امیدوارم لحظات خوبی رو در کنار هم داشته باشیم goldenchat.ir

+تاریخ شنبه 1392/06/09ساعت 17:13 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

+تاریخ یکشنبه 1392/06/03ساعت 18:55 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

+تاریخ شنبه 1392/06/02ساعت 16:16 نویسنده سعید | آرشیو نظرات
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...
+تاریخ سه شنبه 1392/05/29ساعت 13:29 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


و همان آرزویی هستی

که مانند مژه بر گونه ام افتاده ای

می پرسند کدام چشم ات را می خواهی؟

می گویم چپی را

اما از گونه ِ راستم "بَرت" میدارند و می گویند:


"او هیچ وقت بر آورده نمی شود"


و من همچنان


با صبوری


در حسرت بر آورده شدنت


افتادن مژه ای دیگر از پلک ام را


انتظار میکشم


مثل پاییـــــــــــــــز


مثل درختان


مثل پاییز و برگریزان درختان
+تاریخ سه شنبه 1392/05/29ساعت 13:22 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

سلام دوستای گلم.مرسی از حضورتون. عمل خوبی داشتم خونریزی ندارم ولی زیر چشام کبود شده و ورم کرده و کمر درد دارم.فکر نکنم تا حدود یه هفته دیگه بتونم پا نت بیام.دلم واستون تنگ شده
+تاریخ دوشنبه 1392/05/21ساعت 17:57 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


سلام دوستای عزیزم.خوبین.به وبلاگم خوش اومدین مرسی که سر میزنید...من فردا[یکشنبه]جراحی بینی دارم و بعد عمل قطعا تا یه مدتی نمیام و سعی میکنم هر وقت حالم خوب شد هرچه زودتر بیام .دلم واستون تنگ میشه. بای

+تاریخ شنبه 1392/05/19ساعت 15:21 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


+تاریخ پنجشنبه 1392/05/10ساعت 13:45 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

+تاریخ پنجشنبه 1392/05/10ساعت 13:30 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


گفتند: بهت خیانت میکند!
گفتم:میدانم…
گفتند: این یعنى
دوستت ندارد!
گفتم:میدانم…
گفتند: روزی میرود وتنها میمانی !
گفتم:میدانم…
گفتند: پس چرا ترکش نمیکنی!
گفتم:این تنها چیزی ست که نمیدانم…

+تاریخ پنجشنبه 1392/05/10ساعت 13:20 نویسنده سعید | آرشیو نظرات
+تاریخ دوشنبه 1392/05/07ساعت 9:18 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

در سرزمــین من کــسی بوســـــــــــه فرانسوی بلد نـــــیست..



اینجا مـــــــــثل آلـــــــــمان پل عــــــــــشق ندارد….



از گل رز هلندی هم خبری نیستـــــــــ..



اینجا عـــــــــشق یعنی ایـــــــــنکه بخاطـــــــــر چشم های دور و برت



معشـــــــــوقـــــــــت را فـــــــــقط از پشـــــــــت گوشـــــــــی



بوســـــــــیده باشـــــــــی!

+تاریخ پنجشنبه 1392/05/03ساعت 13:16 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


عشقت باید تو بغلت باشه



محکم تو سینه خودت فشارش بدی


تا نفسش بند بیاد


جیغ بکشه


دور خودت بچرخی و بچرخونیش


این قدر بچرخی ... این قدر بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... بچرخی


تا سر هر دوتانو گیج بره پهن شید رو زمین


بعد چشماتونو ببندید


دنیا دور سرتون بچرخه ... بچرخه ... بچرخه ...


بعد خوشحال باشی که چقدر زورت زیاده


که تونستی دنیا به این بزرگی رو بچرخونین



دو نفری..
+تاریخ پنجشنبه 1392/05/03ساعت 13:14 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

نمـــــی خوام تنــــها بمونــــــم


مـــــث شعــــله ای بســــــوزم


وقتــــی گفتی هــــمزبونـــــــی


یــــــه رفیــــــق مـــهربونـــــــی


فهمیدم بــی تو مــــی مــــــیرم


درد عـــــاشقی مــــی گیــــــرم


آخــــــه بودنــــــــت همیشــــــه


باعــــث دلگرمـــــــی میشــــــه


پس بــزار پیشـــــــت بمونـــــــم


اشـــک چشـــــــماتو ببوســــــم


دو هـزار بــار گریـــــــه کــــــردم


کـــــه بمـــــــونی تــو کنـــــــارم


حـــالا کــــــه اســــیر عشقـــــم


تـــــو وجودم غــــــرق مهـــــــرم


دوســـــت دارم با من بمونـــــــی


هـــــــمه شـــــعرامو بخونـــــــی


آره این دلــــــــــــــــــــم گرفتــــه


یــــــکی این قــــــلبو شکستــــه


اگــــــــــه این زخمـــو نبیـــــــنی


اگـــــــــــه مرهـــــــــــمی نزاری


شـــــــب یـــــــلدایی نـــــــداری


یــــــه هـــــوای ســــــردی داری


می دونم باهـــــام می مونــــــی


راز ایـــــن دلـــــــو می دونــــــی


مــــی دونم هســـــتی کنـــــارم


پیــــــش قلــــب بــــی قــــــرارم


دســــتتو بــــــــــزار تـــو دســـتم


با تــــــو من ســــــــتاره هســـتم

دیــــــــگه تنــــهایـــــــی تمــــومه


تـــــــا همیشه عشق می مــــونه


+تاریخ پنجشنبه 1392/05/03ساعت 13:6 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


اگــــر واقعاً یه روزی یکیو خیلی دوس داشتی



و حس کردی لیاقتت رو داره ...





نمیگم باهاش بحث نکن یا دعوا نکن



چون همچین چیزی ممکن نیس...





امّا اگه از هم دلخور بودید یا قهــــر ...



شب حتماً قبل خوابتون آشتی کنید ...





هیچوقت نذارید



ناراحتیتون بیشتر از یک روزتون رو خراب کنه....

+تاریخ پنجشنبه 1392/05/03ساعت 13:1 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

+تاریخ شنبه 1392/04/22ساعت 12:57 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

+تاریخ شنبه 1392/04/22ساعت 12:54 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


ببین این اسمش دله




اگه قرار بود بفهمه که فاصله یعنی چی




اگه قرار بود بفهمه که نمیشه




میشد مغز




دله




نمیفهمه




میفهمی؟

+تاریخ شنبه 1392/04/22ساعت 12:50 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

مــروز یاבمــ افتــاב ..دفتــر خاطراتـــے ڪـﮧ

خیلـــے وقت است

چیزــے בر آטּ ننوشتـﮧ ام

بــا خوבم میگویم:

" فڪرش را بڪـטּ یڪــ روزمیمیرــے او میمانـــב و ایـטּ בفتــر "

בلمــ
میســوزב براے تــو...

ڪــﮧ میشڪنــے روزــے ڪـﮧ مـטּ نیستم

تــو ایـטּ دفتــر را میخوانــے

خــرב میشوے وقتــے میفهمــے

چقــבر בوستت داشتم ... !
+تاریخ شنبه 1392/04/22ساعت 12:40 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

سر خاک من...!!

اونی که بیشتر از همه اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!

اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!

اونی که حتی نمیخواست دستمو بگیره زیر تابوتمو گرفته...!!

اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!

عجب روزیه اون روز...!!

حیف که اون موقع خودم نیستم...!

+تاریخ شنبه 1392/04/22ساعت 12:31 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

+تاریخ پنجشنبه 1392/03/30ساعت 9:22 نویسنده سعید | آرشیو نظرات



می خواهم برایت بنویسم.


اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟


از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم


که چون تک درختی در کویر خشک،


مجبور به زیستن هستم.


از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا


از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟


از چه بنویسم؟


از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات


که با نگاهم آشنا شد؟


ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست


و رفت و ناپیدا شد.


از چه بنویسم؟


از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟


شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،


دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من


که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها


بریدم تا تو را داشته باشم به نوعی گناهکاری شناخته شدم.

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند


که هیچ وقت مرا ندید،یا ندیده گرفت چون از


انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا


جان تو را آزاد کنم.


که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و


تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...

امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و

معنایش را ندانستی...

از من بریدی و از این آشیان پریدی...

+تاریخ چهارشنبه 1392/03/29ساعت 9:57 نویسنده سعید | آرشیو نظرات




گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ،

کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی


گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ،

کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی…

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ،

نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

در لا به لای برگهای زندگی ، نیست

برگی که از تو ننوشته باشم ،

نیست روزی که از تو نگفته باشم

امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت

و در همان گوشه نشستم ، دلم خالی نشد و گرفته دلم ،

کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ،

یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری….

نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ،

به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد

از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ،

نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

هیچ غمی در قلبم ننشسته باشد ،

اگر اشک از چشمانم میریخت یکی مثل تو در کنارم نشسته باشد ،

تا پاک کند اشکهایم را ، تا زیبا کند لحظه هایمان را…

گرفته دلم ، کجایی که سرم را بگذارم بر روی شانه هایت ،

تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت ، تا تو را در میان بگیرم ،

تا همانجا در آغوشت برایت بمیرم…

نیستی و من حتی در حسرت آغوش سرد توام ،

نیستی و من حتی منتظر بهانه های توام

کاش بودی و حتی به دلخوشی های پوچت نیز راضی بودم ،

من مثل قطره بارانی ام که در کویر خشک دلت عذاب میکشد،

طعم تلخ بی محبتی ها را میچشد …

گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی…
+تاریخ چهارشنبه 1392/03/29ساعت 9:56 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ،


انگار دیگر دنیای من بن بست شده ،


راهی ندارم برای فرار از غمهایم…


این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم،


کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،


دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….


دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ،


تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ،


تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….


فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ،


هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،


اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….


دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم،


تا کی باید برای این و آن بمیرم؟


در حسرت یک لحظه آرامشم ،


دلم میخواهد برای یک بار هم که شده


شبی را بی فکر و خیال بخوابم…


تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ،


چند خاطره ی خوب برایم جا گذاشتی ،


حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….


گرچه از همان روز اول میخواستمت ،


گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ،


اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟


سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ،


دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ،


این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ،


هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …
.
+تاریخ چهارشنبه 1392/03/29ساعت 9:55 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.


عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.


با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.


همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.


همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.


و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.


اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،


آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.


ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،


عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.


و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.


با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.


پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.
+تاریخ پنجشنبه 1392/02/26ساعت 10:27 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

+تاریخ شنبه 1392/02/21ساعت 11:4 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

______________###_________________
____________###_##________________
__________###____##_______________
________###____###_#______________
______###____###___##_____________
____###____###______##____________
__###____###_________##___________
_##____###____________##__________
##____###______________##_______
_##_###________________##________
__###___________________##_______
___##___________________##_______
____##___________________###______
_____##_____________ ___#####___
______##______________#######___
_______##_____________########___
________##__________#########___
_________##_________#########___
_________###________########____
_______######______#######_____
_____########_______#####______
____#########___________________
___##########___________________
__##########____________________
__#########____________________
___#######_____________________
____#####________

+تاریخ جمعه 1392/02/20ساعت 10:27 نویسنده سعید | آرشیو نظرات
+تاریخ چهارشنبه 1392/02/18ساعت 10:22 نویسنده سعید | آرشیو نظرات


منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

+تاریخ سه شنبه 1392/02/17ساعت 10:46 نویسنده سعید | آرشیو نظرات

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.