[ دوشنبه 2 تیر1393 ] [ 15:15 ] [ mahdi ]
[ 19 نظر ]
لــعـنـت بــه بعــضـی آهــنگــا
بـــه بــعضی عــکس هـــا
بـــه بـــعـضی حـــرفــا
لــعـنـتـیا آدمـو میـبـرن بهــ روزایــی کــه
واســه از بـیـن بــردنـش تــو ذهــنــت
ویـــرون شـــدی!!!
ســـوختــی و از نـــو ســاخـتـی

[ چهارشنبه 17 اردیبهشت1393 ] [ 23:26 ] [ mahdi ]
[ 66 نظر ]
[ سه شنبه 16 اردیبهشت1393 ] [ 15:59 ] [ mahdi ]
[ 54 نظر ]




















































[ یکشنبه 14 اردیبهشت1393 ] [ 16:47 ] [ mahdi ]
[ 39 نظر ]

ســیگارو گـذاشـتم گـوشـه لبـموگفــتم:هــی یــارو؟!!!
آتـیـش داری؟؟
جــواب میـده: تـوجـیـبم کـه نـه!!!
ولـی تـودلـم دارم...بـه کـارت مـیـاد؟؟
گـفتـم: بـده!!!هـمـدردیـم

کـــارم از یکـ ـــی بــــود یکـ ـــی نبــــود
گذشتـ ـــه اســــت...مـ ـــن در اوج
قصـ ـــه گــــم شــــدم
....عشـ♥ـــق
یعنــــی:
یکـ ـــی بــــود و یکـ ـــی
"
نــــآبــــود

[ پنجشنبه 4 اردیبهشت1393 ] [ 16:32 ] [ mahdi ]
[ 82 نظر ]


عزیز مهربانم کاش من هم مثل تو بودم .




[ شنبه 9 فروردین1393 ] [ 23:51 ] [ mahdi ]
[ 172 نظر ]

مرد نصفه شب در حالی که مست بود میاد خونه ودستش میخوره به
کوزه سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته میوفته زمین
و میشکنه مرد هم همونجا خوابش میبره...
زن اون رو میکشه کنار همه چیو تمیز میکنه...
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جروبحث
رو شروع کنه و تا شب ادامه بده...
مرد درحالی که دعا میکرد که این اتفاق نیوفته میره آشپز
خونه تا یه چیزی بخوره...
که متوجه یه نامه روی یخچال میشه که زنش براش نوشته...
زن:عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست...
من صبح زودباید بیدار میشدم تا برای ناهار مورد علاقت خرید
کنم...
زود برمیگردم پیشت عشق من
دوستت دارم خیلی زیاد
مرد خیلی تعجب کرده بود
میره پسرش و ازش میپرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟؟
پسرش میگه:دیشب وقتی مامان تو رو برد تو رخت خواب که بخوابی
و شروع کرد به اینکه لباس وکفش ات رو در بیاره تو در حالی
که مست بودی بهش گفتی...
هی خانوم تنهاااام بزار بهم دست نزن...
من ازدواج کردم...
سلامتی همه مردای پاک
[ سه شنبه 5 فروردین1393 ] [ 17:55 ] [ mahdi ]
[ 55 نظر ]
ب یاد من ستاره ها خواهی شمرد تا ارام شوی ...
دلت هوایم را خواهد کرد ب یاد خواهی اورد باهم بودن هایمان را...
ب یاد خواهی اورد خنده هایم را...
ب یاد خواهی اورد اشک هایم را...
ب یاد خواهی اورد حدف هایم را ...
مطمینا در ان لحظه در دلت میگویی
دلتنگت شده ام...
[ یکشنبه 3 فروردین1393 ] [ 14:24 ] [ mahdi ]
[ 28 نظر ]

با آرزوی
12 ماه شادی،
52 هفته پیروزی،
365 روز سلامتی،
8760 ساعت عشق،
525600 دقیقه برکت،
3153000 ثانیه دوستی.
سال نو مبارک باد

بهار آمد ، بهار من نیامد
گل آمد گُلعذار من نیامد
برآوردند سر از شاخ ، گل ها
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد










[ شنبه 2 فروردین1393 ] [ 20:40 ] [ mahdi ]
[ 18 نظر ]

دوســت دارم این روی ِ نوک ِ پنجه بلند شدن ها رو
و بوســــیدن لب هایِ تـــــــــو رو...
همون لحظه هایی که تو یک عالمه مــَــرد می شی...
و مــَـــــن یک عالمه زَن...
~*~*~*~*~

[ چهارشنبه 28 اسفند1392 ] [ 22:8 ] [ mahdi ]
[ 26 نظر ]
از سکوتم بترس ...!وقتی که ساکت میشوم لابد همه ی درد هایم را برده ام پیش خدا ...
بیشتر ک گوش دهی ...ازهمه ی سکوتم ... از همه ی بودنم ... یک آه میشنوی ...
و باید بترسی از آه مظلومی ک فریاد رسی جز خدا ندارد...
[ چهارشنبه 28 اسفند1392 ] [ 14:12 ] [ mahdi ]
[ 9 نظر ]

[ یکشنبه 18 اسفند1392 ] [ 20:58 ] [ mahdi ]
[ 20 نظر ]

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد
دلم برای کسی تنگ
است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می
کند
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است
دلم برای کسی تنگ است که نیز نمی دانم او کیست
دلم برای کسی تنگ است که نیز می دانم روزی می اید











[ یکشنبه 18 اسفند1392 ] [ 20:57 ] [ mahdi ]
[ 9 نظر ]

~ * ~ * ~
احساس پرانتزی را دارم
که همه ے اتفاقات خوب
داخل آن اتفاق مے افتد .
آری ؛ خدا را مهمان قلب کوچکم کرده ام ...
~ * ~ * ~
[ یکشنبه 11 اسفند1392 ] [ 17:42 ] [ mahdi ]
[ 32 نظر ]
[ یکشنبه 11 اسفند1392 ] [ 15:8 ] [ mahdi ]
[ 8 نظر ]

:::::درســت زمانی که ســرت جــای دیگری گــرم است:::::
:::::دل مـــن همینــــجا یـــــــــخ میـــــزنــد:::::
:::::چه فاصــله زیــادی است از سـر تـو تا دل مــن:::::

[ پنجشنبه 8 اسفند1392 ] [ 10:4 ] [ mahdi ]
[ 37 نظر ]

[ چهارشنبه 7 اسفند1392 ] [ 14:27 ] [ mahdi ]
[ 26 نظر ]

دیشــــب باز دلـــم تنـــگ تــــو شد..
دیشـــب باز گریـــه کردم..
دیشـــب باز شیـــرین تر از شیـــرین در عشــــق بودم،
و دیـــوانه تر از فرهـــاد در فـــراق..
دیشـــب باز مجـــــنون لبخــند تو شــــدم و لیــــلی نگاهــــت..
دیشــــب همـــه افســــانه های عاشــــقی در مـــن تبلور یافـــــت...
دیشــــب باز نقاشـــی کشیدم..
نقاشـــی بودنــــت را
زیــــبا بود..
دیشــــب باز دلـــــم را قربـــانی کـــردم..
قربـــانی رؤیـــــای تـــــو
چقدر شیــــرین است رؤیــــای تـــو...
عشقم
[ جمعه 2 اسفند1392 ] [ 14:44 ] [ mahdi ]
[ 38 نظر ]
[ جمعه 2 اسفند1392 ] [ 14:31 ] [ mahdi ]
[ 19 نظر ]

نام کتاب: عشق پنهان
نویسنده: مژگان
فرزام
تعداد صفحات: 151
فرمت کتاب: PDF
زبان کتاب: فارسی
توضیحات:
سارا به زحمت از روی تخت بلند شد و به طرف اینه رفت و تصویر خود را دید .لبخندی زد و گفت: باز هم یک صبح قشنگ دیگه . و بعد به طرف
پنجره رفت و به حیاط نگاه کرد و اتومبیل پدر را دید. پس بابا خونه است در را باز کرد و از پله ها پایین رفت .خانه آقای بهرامی دو طبقه بود و
اتاق سارا به همراه دو اتاق دیگر در طبقه بالا قرار داشت او …
[ چهارشنبه 30 بهمن1392 ] [ 16:33 ] [ mahdi ]
[ 27 نظر ]

گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد...
شقایق هست تو نیستی چه باید کرد؟
انگار ملکه ها تو را میان بوسه هایی که
برای خدا میفرستادم دزدیدند
عطر برگ های لیمو . درخت توت . کنار
گارم رنگی و زیتون
و میوه های کال درخت انبه باغ ها را
چه زود به فراموشی سپردی؟!
چگونه توانستی آن همه خاطره را در یک لحظه تمام کنی؟
همه را میبینم اما جز تو که خاطره ای شدی ماندگار
برای قلب هایی که منتظرت هستند...
گناه آسمانی که تو را به آغوش کشید وبا خود برد را
هرگز نخواهم بخشید...
تو میان بودنت و یادت یادت را برایمان گذاشتی
و بودنت را افسانه ساختی...
خدایا...!!
سرده این پایین از اون بالا تماشا کن
اگه میشه فقط گاهی خودت قلب منو "ها" کن
خدایا...!!
سرده این پایین ببین دستامو می لرزه
دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی لرزه
خدایا...!!
وقت برگشتن یه کمی با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن
خدایا...!!
بابا بزرگ خیلی دوستت دارم
چه سخت است،
تشییع عشق بر
روی شانه های فراموشی ،
و دل سپردن به قبرستان جدایی
،
وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،
تا رهگذری ،
بر بی کسی
ات فاتحهای بخواند
[ دوشنبه 28 بهمن1392 ] [ 20:3 ] [ mahdi ]
[ 24 نظر ]
من فقط یه چیز می گم:
اگه تو از دنیای بیرون خسته و ناراحتی من از دنیای درونم به تو آرامش می دم...
اگه تو از هوای بیرون سردت شده من از دنیای درونم به تو گرما می دم...
اگه تو از بی وفای بیرون گرفته ای من از دنیای درونم باهات وفادار می مونم با تموم وجودم!
فقط ازت می خوام بهم "اعتماد کنی"
همین...!!
[ پنجشنبه 17 بهمن1392 ] [ 17:35 ] [ mahdi ]
[ 47 نظر ]