
*****بسم الله
الرحمن الرحیم*****
مقدمه :
پسری یک دختری رو خیلی دوست داشت که تو
یک سی دی فروشی کار میکرد.
اما به دختر در مورد عشقش هیچی نگفت .
هر روز به
اون فروشگاه میرفت و یک سی دی میخرید
فقط به خاطر صحبت کردن با اون دختر
....
بعد از یکماه پسرک مرد ....
وقتی دخترک به خونه اون رفت و از اون خبر
گرفت
مادر پسرک گفت اون مرده و دختر را به اتاق پسر برد
دختر دید که هیچکدام
از سی دی ها باز نشده.و دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد...!!
میدونی چرا گریه
میکرد؟؟؟
چون تمام نامه های عاشقانه اش رو
توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک
میداد....!!
سلام به همه ی دوستان
ممنونم از اینکه به کلبه ی
گروهی کوچک ما سرزدید
این وبلاگ گروهی میباشد و شما هم میتوانید در این وبلاگ
عضو شوید و مطلب بگذارید.
برای این کار کافیست در قسمت نظرات به من اطلاع دهید
تا برایتان رمز عبور و نام کاربری ارسال کنم.
با سپاس فراوان از همه ی
دوستان